3 تا تست زبان زدم جوراب رنگین کمانی ساق بلند سفارشی رسید، اما یک دفعه حس کردم دیگه از من گذشته. شاید عیدی کادو بدم ، به دخترهای جوون! چند روز پیش که سر سفره ی ناهار بودم با غمگینی زیادی میزبان رو تماشا می کردم، پدرم حالا دیگه کاملا در هیات یک پدربزرگ ظاهر می شد، پیر و شکسته مادرم ناخوش احوال، از احوال بد پدر می گفت خودمم احساس پیری می کنم. سه دختر جوان سر سفره داشتند شوخی می کردند و یواشکی می خندیدند، .
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت